جدول جو
جدول جو

معنی ترس کار - جستجوی لغت در جدول جو

ترس کار
خداترس، زاهد، پارسا
تصویری از ترس کار
تصویر ترس کار
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چرخ کار
تصویر چرخ کار
کسی که با چرخ کار می کند، کسی که با چرخ چاقوتیزکنی کارد و چاقو تیز می کند، آنکه با ماشین تراش، فلزات را تراش می دهد، تراش کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تراش کار
تصویر تراش کار
کسی که پیشه اش تراش دادن فلزات با ماشین یا سوهان است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرب کار
تصویر چرب کار
کسی که غذای چرب مانند آبگوشت، کباب و مانند آن ها بپزد، صنف کله پز و دیزی پز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درستکار
تصویر درستکار
کسی که کارهایش از روی راستی و درستی باشد، امین، پاک دست، درست کردار، راست کار، صحیح العمل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هوس کار
تصویر هوس کار
آنکه در بند هوا وهوس و خواهش نفس است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تره بار
تصویر تره بار
انواع میوه ها و سبزی های خوردنی
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
کسی که از خدا می ترسد. مقدس و پارسا. (ناظم الاطباء). خاشع. متقی. ترسنده از خدا. ترسگار:
یکی جامۀ ترسکاران بخواست
بیامد سوی داور داد راست
نیایش همی کرد خود با پدر
بدان آفرینندۀ دادگر.
فردوسی.
دگر آنکه گفتی تو ای دلربای
که من ترسکارم ز کیهان خدای
که گفتت که من نیستم ترسکار
نیم از گنه عاجز و شرمسار؟
فردوسی.
تا غمگن و شادان بود زآن ترسکاران پارسا.
ناصرخسرو.
ندارم ز کس ترس در هیچ کار
مگر زآن کسی کو بود ترسکار.
نظامی.
و گفت مردمان تا ترسکار باشند بر راه باشند و چون ترس از دل ایشان برفت گمراه گردند. (تذکرهالاولیاء عطار). گفتند چونست که ما هیچ ترسنده نمی بینیم ؟ گفت اگر شما ترسنده بودی ترسکاران از شما پوشیده نبودی که ترسنده را نبیند مگر ترسنده و ماتم زده، ماتمزدگان را تواند دید. (تذکرهالاولیاء عطار). یکی گفت در گوشه ای نشینم در کسب کردن چه گوئی ؟ گفت از خدای بترس که هیچ ترسکار را ندیدم که بکسب محتاج شده. (تذکرهالاولیاء عطار).
همه جا ترس خویش یارم دار
بر در خویش ترسکارم دار.
امیرخسرو (از آنندراج).
، خائف. ترسنده. ترسو:
چنان چون بود مردم ترسکار
برآید بکام دل مرد کار.
فردوسی.
از آن گریه و زاری شهریار
شدند آن همه لشکرش ترسکار.
فردوسی.
گرفتند لختی در آنجا قرار
ز میل محیطی همه ترسکار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از تره زار
تصویر تره زار
بستانی که همه جور تره در آن بکارند، سبزی زار
فرهنگ لغت هوشیار
سبزیهای خوردنی و برخی میوه ها از قبیل کدو و گوجه فرنگی و بادنجان و باقلا و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
ناپرهیزکار ناپارسا: زدستان زن هردوناترس کار روان باخردنیستش سازگار. (گرشا) مقابل ترس کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراشکار
تصویر تراشکار
کسی که آلات و ابزار آهنی را بوسیله ماشین مخصوص تراشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درستکار
تصویر درستکار
حکیم، استوار کار، امین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسکار
تصویر ترسکار
از خدا ترس، مقدس و پارسا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوس کار
تصویر هوس کار
ریژ کار ریژ باره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تره بار
تصویر تره بار
((تَ رِ))
انواع سبزی های خوردنی و میوه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درستکار
تصویر درستکار
آن که کارهایش به راستی و درستی انجام گیرد، درست کردار، امین، معتمد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برش کار
تصویر برش کار
((بُ رِ))
کسی که کارش بریدن قطعه های مصالح اعم از پارچه، آهن، نایلون و همانند آن در اندازه های مناسب برای تولیدی ها باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترسکار
تصویر ترسکار
((تَ))
پارسا، خداترس، نوعی جامه ویژه که ایرانیان قدیم هنگام نیایش به تن می کردند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درستکار
تصویر درستکار
امین، صالح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برق کار
تصویر برق کار
Electrician
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برق کار
تصویر برق کار
électricien
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از برق کار
تصویر برق کار
electricista
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از برق کار
تصویر برق کار
बिजलीवाला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از برق کار
تصویر برق کار
tukang listrik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از برق کار
تصویر برق کار
ช่างไฟฟ้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از برق کار
تصویر برق کار
elektricien
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از برق کار
تصویر برق کار
eletricista
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برق کار
تصویر برق کار
elettricista
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از برق کار
تصویر برق کار
电工
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از برق کار
تصویر برق کار
elektryk
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از برق کار
تصویر برق کار
електрик
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برق کار
تصویر برق کار
Elektriker
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برق کار
تصویر برق کار
электрик
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برق کار
تصویر برق کار
חשמלאי
دیکشنری فارسی به عبری